ای دخت زیبا ، ای دخت شب ها

به یاد می آوری آن روز ها و شب ها را؟

که قدم میزدیم زیر انبوهی از ابرها

و پیمان می بستیم در محضر گل ها

که در کنار هم باشیم روزها و شب ها

که آواز بخوانیم با نغمه ی پرنده ها

دختری جاهل بودم و تنها

که میخواستم دوستی مهربان و آشنا

که با او سخن بگویم چو شاپرک ها

و پاسخم دهد چو گل ها

حال چه میگویی ای دخت زیبا؟

پاسخم نمی دهی پس از این روزها و شب ها ؟

پس از این خاطره ها ، شعر ها و خنده ها؟

یه یاد پیمانی که بستیم در گذشته ها

می روم و میمانم با قلبی پر از دردها

به یاد روزی که به من هدیه دادی سکوتی بی معنا

اما از خاطرم نمیروی ای دخت شب ها

چون تو بودی یاور و همراه من در غصه ها و دردها

حال چه کنم بدون تو در این درد جان فرسا؟

گویی آسمان نیز میخواهد ببارد از برای این اتفاق ها

گویی خورشید نیز نمیخواهد چیزی بگوید از برای این سکوت ها

حال اینک من مانده ام بی تو ای ماه زیبا

در عمق سکوت بی معنای تو ای خورشید دل ها

سرنوشت تو را ز من گرفت بانوی گل ها

اما بی خبر است ز دل آشفته و پریشان شاپرک ها

با تلخیص و بازنویسی...اثر کیم میونگ

پ.ن:من یه سری مصرع ها رو حذفیدم ، یه سری ها هم جایگزین کردم...چیزی بدی نداشت ولی این نسخه بهتره...😐

پ.ن.۲: یه بیتی آخرش داشت...خیلی خنده دار بود😐اینجوری بود:

زندگی مرا  از تو جدا کرد پس از مدت ها

اما نمیداند که من نمیتوانم یک روز هم باشم تنها

یه جوری نیست؟😐انگار داره میگه آخییییش بلاخره از شرت راحت شدم...الان با خیال راحت میرم دنبال یکی دیگه😐

اسمش...اسمش خیلی مسخره ست...نمیگم😐