روزی بود و روزگاری...
کشوری بود به نام بیان...
ملکه ای بود زیبا رو و بسیار دلربا که عاشق کفتر بود...
نام او...ملکه ددیسا بود...
ملکه ددیسا چهل و خورده ای فرزند داشت که اگر بخواهیم تک تک نام آنها را بنویسیم ، شما باید یک تومار را بخوانید!
بله...روزی از روزها ملکه ی ما ، تصمیم گرفت که به حکومت جدیدی پا بگذارد...همه ی مردم کشور بیان ، متعجب گشتند...زیرا که تاکنون چنین نشده بود...اما پذیرفتند...
و پس از آن ، ملکه ددیسا ، به دیگر حکومت ها نیز تصرف کرد و بنیان گذار حکومت تصرفیان شد زیرا که پس از آن افراد زیادی نیز این کار کرده اند...
همچون پرنسی آنی...و یا امپراطور سپهر...
و کسی نمیداند که این حکومت کی و به دست چه کسی به پایان میرسد...
هم اکنون خبر رسید که شوالیه سبا میخواهد این حکومت را نابود سازد...
با تشکر...
پ.ن:😐💔
پ.ن۲:بچه ها کسی از آیسان خبر داره؟ چرا وبشو بسته؟